→ Beast Prence → Start Learning

Question		Answer
King Minos was very sick. His condition was getting worse. start learning		شاه مینوس خیلی بیمار بود. حالش بدتر می شد.
He had three sons. He loved them all. start learning		او سه پسر داشت. او همه آنها را دوست داشت.
He had to announce who would become king. start learning		او باید اعلام می کرد که چه کسی پادشاه می شود.
Two of the princes stood waiting outside the king’s room start learning		دو تا از شاهزادگان بیرون اتاق پادشاه منتظر ایستاده بودند
Theseus was the oldest and strongest. start learning		تسئوس قدیمی ترین و قوی ترین بود.
He thought his father would make him king start learning		او فکر می کرد پدرش او را پادشاه می کند
Pelias, the second son, thought differently. start learning		پلیاس، پسر دوم، متفاوت فکر می کرد.
He was an expert with weapons. start learning		او متخصص اسلحه بود.
He thought the king would choose him. start learning		او فکر می کرد که پادشاه او را انتخاب خواهد کرد.
I’ll let you contribute to the defense of our country start learning		من به شما اجازه می دهم در دفاع از کشور ما مشارکت کنید
You can lead the army.” start learning		شما می توانید ارتش را رهبری کنید.»
Father knows I’m famous for my sword skills. He’ll make me king.” start learning		پدر می داند که من به مهارت های شمشیر زدنم معروف هستم. او مرا پادشاه خواهد کرد.»
“The kingdom is mine!” Pelias claimed. start learning		"پادشاهی مال من است!" پلیاس مدعی شد.
Father will give it to me—or I’ll use force to take it start learning		پدر آن را به من خواهد داد - یا من از زور استفاده خواهم کرد تا آن را بگیرم
Theseus made a sudden move to take out his sword start learning		تسئوس حرکتی ناگهانی انجام داد تا شمشیر خود را بیرون بیاورد
“Beating me will be a challenge, start learning		کتک زدن من یک چالش خواهد بود،
Fight me now. The winner gets the kingdom!” start learning		حالا با من دعوا کن برنده پادشاهی می شود!»
King Minos could hear his sons fighting. start learning		شاه مینوس صدای دعوای پسرانش را می شنید.
The youngest son, Jason, stood beside him. start learning		کوچکترین پسر، جیسون، در کنار او ایستاد.
He sensed his father’s sadness. start learning		غم پدرش را حس کرد.
The king laid his hand flat on Jason’s arm start learning		پادشاه دستش را روی بازوی جیسون گذاشت
“Your brothers fight too much,” start learning		"برادران شما زیاد دعوا می کنند"
the king told him. “I must protect my kingdom from all harm. start learning		پادشاه به او گفت "من باید پادشاهی خود را از هر آسیبی محافظت کنم.
They’ll divide it between them. start learning		آنها آن را بین خود تقسیم می کنند.
The people won’t know what to do. start learning		مردم نمی دانند چه کنند.
. I can’t allow either of them to be king. start learning		. من نمی توانم اجازه دهم که هیچ کدام از آنها پادشاه شوند.
Therefore, I’m making you king. start learning		بنابراین، من تو را پادشاه می کنم.
Your kindness has always made you special. start learning		مهربانی شما همیشه شما را خاص کرده است.
It’s the difference between you and your brothers. start learning		این تفاوت بین شما و برادرانتان است.
You can bring peace. They can’t.” start learning		شما می توانید صلح را به ارمغان بیاورید. آنها نمی توانند.»
Then the king died. Theseus and Pelias heard that their youngest brother was king start learning		سپس شاه مرد. تسئوس و پلیاس شنیدند که کوچکترین برادرشان پادشاه است
They realized that their fighting was wrong start learning		آنها متوجه شدند که درگیری آنها اشتباه بوده است
It had kept them from saying goodbye to their father. start learning		آنها را از خداحافظی با پدرشان باز داشت.
They agreed to have Jason as their king. He was the best choice. start learning		آنها موافقت کردند که جیسون را به عنوان پادشاه خود داشته باشند. او بهترین انتخاب بود.

beast prence

You must sign in to write a comment

More